مصاحبه ها
بازگشت به لیست
مصاحبه بانی فیلم درباره سریال خداحافظ بچه

1-شما اصولاً بازيگر گزيده‌كاري هستيد , در اين سالها در كارنامه شما چند سريال خاص ديده مي‌شود مهراوه شريفي‌نيا امروز براي قبول يك پيشنهاد چه فاكتورهايي را لحاظ مي‌كند?
 _ سعی می کنم نسبتا گزیده کار باشم که مردم از دیدنم در تلویزیون خسته نشن . ترجیح می دم اجازه بدم دلشون برام تنگ بشه . آخرین کار من آشپزباشی بود برای شبکه ی یک , بعدش دیگه درگیر قلب یخی و کارهای سینمایی شدم . 
برای بازی در یک سریال " متن " مهمترین مسئله ست . تا فیلمنامه ای جذبم نکنه نمی تونم کار کنم . بعد می رسیم به  نقشی که پیشنهاد می شه , شرایط نقش برام خیلی زیاد اهمیت داره و باید عمیقا بفهممش و دوستش داشته باشم .   مسئله ی مهم بعدی  تهیه کننده , کارگردان , هم بازی ها و عوامل پشت صحنه هستند . مجموعه ی این شرایط به من در تصمیم گیری کمک می کنه  ولی همیشه متن حرف اول رو می زنه . 

2-پس از سريال روز حسرت امروز مجموعه «خداحافظ بچه» را روي آنتن داريد آيا باكس پخش ماه مبارك رمضان هم مي‌تواند يكي از نكات مدنظر شما باشد؟ كلاً با توجه به مخاطب امروز تلويزيون اين زمان پخش را در بازخورد كار از مخاطب چگونه مي‌بينيد ؟
_ بله خب .  باکس پخش ماه رمضان رو خیلی زیاد دوست دارم . به نظرم در این ماه مخاطب با آرامش و دقت بیشتری سریال ها رو دنبال می کنه و ما راحت تر می تونیم نتیجه ی زحماتمون رو ببینیم . 
روز حسرت برای من تجربه ی بسیار لذت بخشی بود . هم به دلیل اینکه کار کردن با سیروس مقدم و گروه خوبش واقعا شانس بزرگیه , هم به دلیل بازخوردهای خوبی که برای من داشت . 
دلم می خواست یک بار دیگه  سریال مناسبتی برای ماه رمضان کار کنم و نفس کشیدن در اون فضا رو دوباره تجربه کنم . خدا رو شکر امسال قسمت شد و من از این بابت خوشحالم .
برخورد مردم با کار ماه رمضان خیلی با کارهای دیگه تفاوت داره . شمار بیننده های ماه رمضان نسبت به زمان های دیگه خیلی بیشتره و این نکته ی بسیار مثبتیه . 

3-همكاري با منوچهر هادي و بازي در نقش ليلا چگونه اتفاق افتاد شخصيت ليلا روي كاغذ شايد خصوصياتي داشته باشد كه هر بازيگر به ايفاي آن دل ندهد؟
_ اتفاقا به نظر من لیلا خیلی شخصیت جذابی داره . پر از فراز و فروده و اصلا تک بعدی نیست . فکر می کنم برای هر بازیگری ایفای نقشی که شخصیت یکنواخت نداشته باشه , بسیار لذت بخشه . اما الان براتون می گم که چی شد من جذب این کار شدم . گاهی وقتها ممکنه عجولانه قضاوت کردن باعث بشه  آدم شانس هایی رو در زندگیش از دست بده . این اتفاق نزدیک بود برای من در این سریال بیفته . وقتی صفحه اول سیناپس  «خداحافظ بچه» رو خواندم و دیدم نقش، مربوط به زنی بارداره ، دیگه ادامه ندادم وبه مهدی بدرلو(مدیر تولید پروژه)  گفتم  من دیگه در تلویزیون  نقش زن حامله بازی نمی کنم ,   اون از من خواست  که  سیناپس رو کامل بخونم و گفت  در پایان  قسمت اول  بچه ی لیلا  می افته و از اون به بعد دغدغه ی لیلا  پیدا کردن  بچه  می شه .  سیناپس و دو قسمت از متن رو خوندم , متوجه شدم که خیلی احمقانه  قضاوت کرده بودم . در واقع اگر اصرار مهدی بدرلو و مادرم  برای کامل خوندن سیناپس  نبود من یک نقش خوب رو از دست می دادم  . به هرحال بعد از خوندن متن دیدم که  نقش لیلا، نقشی بسیار حساس ,  پر فراز و نشیب و محوریه. از طرف دیگه من دوست داشتم  با منوچهر هادی کار کنم , چون به نظرم کارگردان باانگیزه ای می اومد   و علاوه بر شور و انرژی اش , از کار آخرش در جشنواره فیلم فجر( یکی می خواد باهات حرف بزنه )  خوشم اومده بود .  خلاصه که خدا رو شکر همه چیز دست به دست هم داد تا من بتونم در این پروژه باشم . 

4- به اعتقاد بسياري از كارشناسان يكي از بهترين بازي‌هاي بازيگران امسال مجموعه‌هاي ماه مبارك رمضان توسط شما اتفاق افتاد، به لحاظ بازيگري در نقش ليلا كلاً به سمت يك بازي حسي رفتيد كه اتفاقاً بسيار تأثير گذار هم بود توضيح مي‌دهيد؟
_واقعا ؟ خب این خیلی خیلی باعث خوشحالی من می شه . از لطف  کارشناسان بسیار ممنونم .
 اگر اتفاقِ خوبی برای نقش لیلا افتاده همه اش نتیجه ی زحماتِ یک گروهِ خیلی با انگیزه ست . این حرف رو از ته دلم می زنم . من در این گروه امنیت و فهمیده شدن رو تجربه کردم . ارزش قائل شدن برای لحظه لحظه ی کار رو تجربه کردم . شوقی که در تک تک بچه ها وجود داشت باعث می شد انرژی من هر روز از روز قبل بیشتر بشه و احساس کنم بزرگترین وظیفه ی من درست نمایش دادنِ این همدلیه . 
من فقط تلاش کردم تا لیلا رو خوب بفهمم , عمیق باورکنم و کاملا برای همه ی تصمیم های درست و غلطش , بهش حق بدم تا باورپذیر در بیاد و زحمات گروهِ خوبِ پشت دوربین بی نتیجه نمونه . نکته هایی که آقای هادی و آقای سلامی به من تذکر می دادند کمک خیلی زیادی به من کرد . به جرات می تونم بگم حضور این دو نفر برای من اطمینان خاطر بود و باعث می شد بتونم بین بازی غلو شده و بازی ِ درستِ حسی ,  تعادل ایجاد کنم . 
متن جوری نوشته شده بود که باید بیشتر از احساسات استفاده می کردم تا تکنیک . البته خیلی هم تکنیک بلد نیستم . بیشتر سعی می کنم کاراکتر رو بفهمم و درست حس کنم . اما برای بازیِ یک زنِ باردار یا اتفاقات عجیب و غریبی مثل دزدی از پرورشگاه , بیمارستان و خونه ی مردم نمی شد فقط به حس اتکا کرد .  به تکنیک هم نیاز بود . کلا سعی می کنم متن رو زیاد بخونم ,  نقش رو تحلیل کنم , براش گذشته  بسازم تا بتونم لحظه رو شعورمند اجرا کنم . گاهی وقتها درست در میاد , گاهی وقتها هم  نه , اون موقع است که کمک های دوستان به دادم می رسه  . 
به هر حال لیلا نقش بسیار خوبی بود . یک دگرگونی جدی داشت , از یک زنِ معتقد و ساده دل  تبدیل می شد به  زنی که مجنون وار عاشق بچه ست و برای به دست آوردنش حاضره هر کاری بکنه ,  کارهایی که تا دو سه ماه پیش هیچ تصوری ازش نداشت . مهمترین نکته , نشون دادنِ شوق لیلا نسبت به بچه بود  . در همه ی لحظاتی که نوزاد در سکانس حضور داشت , به شدت مراقب بودم که این عشق و علاقه حتی لحظه ای از چشمام محو نشه . ولی  کار با نوزاد واقعا سخته .  تمرکز داشتن روی حس و حال با وجود یک بچه ی یکی دو ماهه در آغوشت بسیار دشواره . بیشترین سختی نقشِ لیلا برای من در درست نشون دادن عشق و علاقه ی سرشارش به نوزادان بود  که خب احتیاج به تمرکز بالایی داشت . شاید هم چون من مادر شدن رو تجربه نکردم ایتقدر این مسئله برام مهم بود  و همش نگران بودم که نکنه این حس , قابل باور نشه . اگر علاقه ی لیلا به بچه باور پذیر نمی شد همه ی متن زیر سوال می رفت . وقتی شما می گید کارشناسان خوششون اومده یک نفس نسبتا راحت می کشم و احساس می کنم که باری از روی دوشم برداشته شده . عشق لیلا به بچه , دلیلِ همه ی اتفاق های عجیب و غریب قصه ست و اگر خراب می شد همه اش تقصیر من بود . 

5-خب من خیال شما رو راحت می کنم و می گویم که ارتباط شما با كودكان  قابل باور از آب درآمده , حالا شما بگویید که در اين مورد تمرين قبلي يا تجربه‌اي داشتيد يا اينكه همه چيز سر صحنه اتفاق افتاد؟
_همه چیز سر صحنه اتفاق افتاد .  تا حالا اینقدر جدی با نوزاد کار نکرده بودم  . در فامیل هم فقط دوتا بچه ی دو , سه ساله داریم که من خیلی  نمی بینمشون  هرچند که خیلی زیاد دوستشون دارم .به هر حال   تجربه ی کار با نوزاد رو نداشتم و همین باعث می شد که به همه ی انرژی و تمرکزم نیاز داشته باشم . دقیقا همین جا ست که می گم  "فهمیده شدن" در یک گروه چقدر می تونه موثر باشه . کار با بچه کلا خیلی  دشواره ,  در طول  فیلمبرداری ما با بچه های مختلفی کار کردیم و بسیاری از روزها به خاطر خواب و غذا وگریه و  مشکلات دیگه ی نوزادها کارمون با تاخیر انجام می شد  . به هرحال حضور بچه های کوچک  در صحنه ی فیلمبرداری , مسئولیت بسیار سنگینی رو برای همه ی عوامل به همراه میاره .  کمک  همه ی گروه  , برای قابل باور شدن این عشق خیلی موثر بود  .  یادمه روز اولی که مهدی صبایی اومدجلوی دوربین باید بچه به بغل در کنار بهنوش بختیاری دیالوگ می گفت . سکانس خیلی حسی و سخت بود ( سکانس پایانی قسمت 5 ) . بچه گریه می کرد واونها  باید تلاش می کردن که هم بچه رو آروم کنن , هم درست دیالوگ بگن و هم مواظب حس و حالشون  باشن  . بچه آروم نمی شد . تقریبا همه ی گروه کارگردانی و صحنه , از پشت دوربین  برای آروم شدن بچه شکلک در می آوردند ,  تصویر جالبی بود . امکان نداشت بازیگر در اون لحظه بتونه متمرکز بشه . من واقعا متعجب بودم که مهدی صبایی و بهنوش بختیاری  چطور می تونن نخندن و همونطور جدی دیالوگ بگن . اگه من جاشون بودم از خنده غش می کردم . هرچند که اون شب بچه اینقدر گریه کرد که آخر  ما نتونستیم سکانس رو بگیریم  ولی من یک تمرکز عجیب و غریب رو از این دو نفر یاد گرفتم . 

6-هرگز براي ليلا به دنبال پيدا كردن ما به ازاي بيروني بوديد؟
_ همیشه هستم . برای همه ی نقشها . از الگو برداری از آدمهای واقعی برای نقشها خوشم میاد . باعث می شه که بیننده بهتر بتونه همذات پنداری کنه .  البته هیچوقت یک نفر رو به عنوان نمونه انتخاب نمی کنم . همیشه سعی می کنم چیزهایی که احتیاج دارم رو از آدمهای واقعی وام بگیرم . مثل بعضی رفتارهای خاص یا نوع نگاه یا خندیدن , بعضی وقتها هم اگر نویسنده اجازه بده  از بعضی تکه کلام ها یا اصوات استفاده می کنم که باعث می شن نقش واقعی به نظر برسه . کلا به نظر من هرقدر به واقعیت نزدیک تر باشیم بیننده بیشتر دوستمون خواهد داشت . 

7-يكي از نكات مؤثر در اقبال سريال «خداحافظ بچه» فضاي گرم مجموعه است چقدر اين مسئله به خود فيلمنامه برمي‌گردد و چند درصد آن را مي‌توان به كارگرداني منوچهر هادي مرتبط دانست ؟
_ منوچهر هادی کارگردانِ بسیار باهوشیه . متنی هم که در اختیارش گذاشته شده بود , متن خوب و خوش ریتمی بود . ترکیبِ یک کارگردانِ جوان , با انگیزه و نکته سنج  , با یک متنِ جذاب و پر از نکته های ریز به نظر من باید فضای گرمی رو تولید کنه . و البته که باید باز یادآوری کنم در کنار این متن خوب و کارگردان خلاق , یک تیم بسیار با انگیزه هم بود که شاید گرمای سریال نتیجه ی همکاری همه ی اینها با هم باشه . 

8-رابطه ليلا و مرتضي هم يكي از نقاط قوت سريال است با توجه به دو جنس بازي متفاوت از شما و شهرام حقيقت‌دوست، اين اتفاق در پاسكاري‌هاي حسي چگونه به دست آمد؟

_باز هم خدا رو شکر می کنم , چون این مسئله برای هردوی ما خیلی مهم بود . کار کردن با پارتنر باشعور موهبت بزرگیه . این دومین تجربه ی همکاری من با شهرام حقیقت دوسته . اولیش سال 1388 در فیلم سینمایی " پشت در خبری نیست "  کار شبنم عرفی نژاد به تهیه کنندگی کیانوش عیاری بود که هنوز اکران نشده . 
شهرام پسر بسیار توانا و پرشوریه . همیشه با خودش ایده های جدید و جذاب داره . مهمترین چیز اینه که سکانس رو دقیق می فهمه و برای باورپذیرتر شدنِ روابط , نکته های  بکر و عالی پیشنهاد می کنه. درواقع اولویت اول ما  اینه که یک زن و شوهر درست و قابل باور باشیم ، و در اولویت دوم به فردیتِ نقش فکر می کنیم.  واقعا سعی کردیم  در روابطِ  زن و شوهر , الگوی یک خانواده خوب باشیم . منظورم به دزدی رفتن و اینا نیست . منظورم اینه که لیلاو مرتضی به هیچ قیمتی پشت هم رو خالی نمی کنن . مرتضی و لیلا حتی در عدم حضور همسرشون  هم از هم دفاع می کنند  . قدر زندگیشون رو می دونند و همدیگر  رو دوست دارند .  به نظر من برای اینکه یک فیلم باورپذیر بشه، ما باید دیده شدنِ خودمون رو فراموش کنیم و به درست نمایش داده شدنِ سکانس فکر کنیم . حالا اگر پارتنر تو این کار رو نکنه ، کار خراب میشه؛ ولی وقتی هردو این کار رو انجام بدید ، آنوقت بیننده رابطه رو باور میکنه. ما هردو , همه ی تلاشمون رو کردیم که این خانواده قابل باور باشه . امیدوارم که اینطور شده باشه .

9- منوچهر هادي را در اولين تجربه سريال سازي‌اش در هدايت تيم بازيگري، دكوپاژ و كارگرداني و ... چقدر موفق ديديد؟
_خیلی زیاد . کار کردن با منوچهر هادی برای من پر از آرامش و لذت بود . اینقدر با انگیزه و پرانرژیه که گاهی بهش غبطه می خورم . اعتماد کردن به کارگردان های جوان برای من کار آسونی نبود , چون بیشتر  با آدمهای با تجربه و هم سن و سال پدرو مادرم کار کرده بودم  . ولی در خداحافظ بچه فهمیدم که کارگردانِ خوب بودن , ربطی به سن و سال نداره , مهم اینه که اون آدم بدونه چی می خواد ,  بتونه خوب اجراش کنه و در مدیریتِ تیم و هدایت گروهش موفق باشه . منوچهر هادی دقیقا همین بود . یکی از بهترین خصلت هاش هم این بود که به هیچ عنوان  زیر بار حرف غلط نمی رفت ولی از هر پیشنهاد خوبی به شدت استقبال می کرد . این روحیه ی عالی اش باعث می شد که هممون با جون و دلمون کار کنیم .  

10- بازخورد مخاطب را تا به اينجاي كار از سريالتان چگونه ديديد؟
 _ خدا رو شکر استقبال که خیلی خوب بوده . این رو از محبت و لطف مردم در کوچه و خیابان می گم  .  من آدم واقع نگری هستم . می دونم قطعا به هر کاری  ایرادهایی وارده . فقط دلم می خواد مردم عزیز این رو بدونن که ما با همه ی وجودمون سعی کردیم در شرایطِ موجود , کار شرافتمندانه ای ارائه بدیم . تلاش کردیم که یک موضوعِ تلخ رو کمی شیرین روایت کنیم . به هر حال در تلویزیون  ترکیب فضای فانتزی و جدی کمتر دیده شده  ولی  این اصلا چیز جدیدی نیست . من مطمئنم که بیننده ی بادقت و با حوصله  , همه ی نکته های طنز ما رو فهمیده . ما سعی کردیم بغضی  رو  که در عمقِ داستانِ این سریال وجود داره  , با یک لبخند پنهان کنیم . 
ما در این سریال تصمیم گرفتیم به جای نصیحت کردن , فقط نشون بدیم که ساده انگاشتنِ گناه ( همون جریان ضربدر زدن ) و دروغ گفتن های کوچک , چطور می تونه باعث دروغ های بزرگ تر , دردسرهای عجیب تر و گرفتاری خیلی جدی در زندگی بشه . یک حدیث از امام علی (ع) داریم که می گه : "بدترین گناه , کوچک شمردنِ گناهه ." این دقیقا کاریه که مرتضی و لیلا انجام می دن . ما اونها رو تایید نمی کنیم . در پایان تاثیر این همه گناه رو در زندگیشون می بینیم . ولی باز هم با همون نگاهِ فانتزی .  لیلا در قسمت دوم یا سوم ,برای گفتنِ اولین دروغ از مرتضی می پرسه :" اشکال نداره درباره ی بچه مون  دروغ بگیم ؟ "مرتضی هم در جوابش می گه : "نه , دروغ مصلحتیه . اشکالی نداره ." 
 به نظر من همه چیز از همین جا شروع می شه . از اولین دروغِ کوچکِ مصلحتی . به عقیده ی من سریال خداحافظ بچه  اصلا بد آموزی نداره . فقط داره به شیوه ی غیر کلیشه ای تاثیر دروغ رو نمایش می ده . به شیوه ی " ادب از که آموختی ؟ از بی ادبان " . حتی در صحنه های دزدی هم همینطوره  . اون بخش واقعا بخش فانتزی ماجراست . اینو از هر دزدی بپرسین بهتون می گه . اون فقط فرضیه ی ما بود برای اینکه تلخیِ اتفاق رو کمی تلطیف کنیم . باور کنید من خودم امتحان کردم . با کارت ملی و عابر بانک و دم باریک در خونه باز نشد ! تازه اگر هم روش دزدی باشه  که ما دست دزدها رو پیش شما رو کردیم ,  از این به بعد دزدها  مجبور می شن از روشهای پر دردسر تری  استفاده کنند , چون با این سریال همه ی شگردهاشون لو رفت !!!   در واقع ما به ضرر دزدها عمل کردیم ولی خب اون ها چون تنها شغلی هستند که صنف ندارند نمی تونن اعتراض کنن ! 

11- يكي از نقاط قوت كارنامه شما بازي در سريال ساعت شني ( بهرام بهراميان) بود مجموعه‌اي كه شايد تلويزيون پس از آن به خطوط قرمز كمي نزديك شد به نظر شما چقدر تلويزيون با اين حربه مي‌تواند موضوعات و واقعيت‌هاي جامعه را منعكس كند و تأثيرگذاري عمل كند؟
_ خیلی زیاد . ساعت شنی کار فوق العاده ای بود .  چقدر حیف شد . هنوز هم که بهش فکر می کنم پر از غصه می شم . من عاشق اون سبک کارم . کاری تلخ , جدی و پر از دغدغه . به نظر من بخشی از وظیفه ی رسانه ی ملی نمایش دادنِ مشکلاتِ زندگیِ مردمه ,  حل کردنِ مشکلات هم به عهده ی مسئولینه  . مردم وقتی ببینند تلویزیون به مسائلشون بها می ده و برای مطرح کردنِ نگرانی هاشون قدم بر می داره , به شبکه های بیگانه پناه نمی برند . تلویزیون ما کاملا این توان و قابلیت رو داره که مهمترین عضو  و باعث افتخارِ هر خانواده ی ایرانی باشه . مردمِ ما مخاطبین بسیار باهوشی هستند و حقیقت رو از دروغ به راحتی تشخیص می دن .
ولی وقتی یاد کامل پخش نشدن "ساعت شنی" یا  حتی "تا ثریا" می افتم کمی دلسرد می شم  . ترجیح می دم یک کار ساده ی شریف بازی کنم که نه از خط قرمزی عبور کرده باشه و نه شعاری باشه تا دچار مشکل  پخش نشه . مثل سریال " خداحافظ بچه "  که دارای  یک قصه ی ساده , جذاب و شرافتمند , در مذمت ِ دروغ  هست .  

12-به نظرتان سريال «خداحافظ بچه» مي‌تواند با پاياني منطقي تماشاگرش را راضي كند؟ ( اصولاً پايان غير منطقي آثار تلويزيون تماشاگر‌آزار بوده است)
_امیدوارم  . نویسنده ی ما به هیچ وجه قصد آزار بیننده رو نداره . تا این قسمت  هم همه ی تلاشش رو کرده که با غافلگیری و هیجان , جذابیت ایجاد کنه و باعث بشه  که مردم درگیر قصه بشن  و شخصیتهاش رو دوست داشته باشن . استقبال مخاطبین هم نشون می ده که موفق بوده .  من فکر نمی کنم کسی از این قصه آزار دیده باشه . در نهایت هم با اینکه که موضوعِ ما تلخه و همه چیز خیلی جدی اجرا می شه ولی اون پوسته ی فانتزی که روی کار وجود داره خود به خود از اتفاق های آزار دهنده جلوگیری می کنه . 
به غیر از نویسنده که قطعا از همه برای کاراکترها و قصه اش دلسوزتره  , آقای افخمی , آقای هاشمی و آقای میرمیران هم به اندازه ی کافی در تولید سریال برای ماه رمضان تجربه دارند . من مطمئنم که نمی گذارند پایان سریالی که اینهمه براش زحمت کشیدند خراب بشه . من همه ی موفقیت های کار رو مدیون مدیریت خوب می دونم . خدا رو شکر  این پروژه  برای  هر سه ضلعِ مسئول , یعنی آقای افخمی به عنوان مشاور پروژه  ,آقای هاشمی به عنوان تهیه کننده و آقای هادی بسیار مهم بود و این اهمیت در همه ی لحظه های کار مشهود بود . امیدوارم که سریال ما با پایانی سفارشی و غیر قابل باور خراب نشه و پیام اخلاقی سریال به فراموشی سپرده نشه . من برای رسیدن به نتیجه ی درست , که همون تقبیحِ دروغ هست همه ی تلاشم رو می کنم ولی در نهایت تصمیم گیرنده کسان دیگری هستند . 

13- برنامه بعدي‌تان چه خواهد بود؟
-فعلا معلوم نیست . شاید سینما , شاید تاتر ... هنوز نمی دونم ... پیشنهاداتی شده ولی هنوز هیچ چیز قطعی نیست . 

14- یعنی  تلويزيون اين روزها را به سينما ترجيح نمي‌دهيد؟
_  دلم نمی خواد خیلی پشت سر هم در تلویزیون کار کنم و باعث دلزدگیِ مخاطب بشم .  سریال کار کردن رو دوست دارم ولی ترجیح می دم گزیده و با فاصله باشه . به کارنامه ی کاری ام هم که نگاه کنید سعی کردم همینطور باشه . سال 1386 ساعت شنی پخش شد . سال 1387 روز حسرت و سال 1388 آشپزباشی . نزدیک 3 سال بود که در تلویزیون کاری انجام نداده بودم .بهار و تابستون سال های 89 و 90 درگیر فصل اول و دوم قلب یخی بودم . بعد هم که فیلم های سینمایی "پشت در خبری نیست 88 "  ,   "یک عاشقانه ی ساده89 "  ,    "یک سطر واقعیت 89_90 "  ,   "قصه ها 90  "   ,   " پدرم , حاج محمود 90 "   رو کار کردم که هنوز هیچ کدوم اکران نشدن  . به هر حال در این 3 سال زمانی  برای حضور در سریال نداشتم . ماه رمضان امسال شانسِ خیلی خوبی بود برای بازگشت دوباره . حالا تا فرصتِ خوبِ بعدی فعلا صبر می کنم .  

15- به عنوان آخرين سؤال حضور كنار سفره ماه مبارك رمضان و نزديك شدن به مخاطب در اين شب‌ها چه تاثيري در كار تيم توليد و به خصوص خود بازيگري مي‌تواند بگذارد؟
_ فضای این شبها رو خیلی دوست دارم . احساس می کنم هرشب مهمون سفره ی افطار همه ی مردم هستم . فکر می کنم اگر کارم رو درست انجام بدم و به دلشون بشینم ممکنه برام دعا کنند و این خوشحالم می کنه . ماه رمضان کلا ماه خاصیه . حال و هوای عجیبی داره . این حالِ خوب به پروژه هم منتقل می شه . با وجود اینکه فقط دو سه قسمت با پخش فاصله داریم ولی از این که در ایام رمضان هم فیلمبرداری مون ادامه داره خوشحالم . سریال ماه رمضون شرایط خاصِ خودش رو داره . پر از هیجان و لذته . نگرانی  نرسیدن سریال به پخش یک طرف , لذتِ  این که می تونی شریک استراحتِ بعد از عبادتِ مردم بشی هم یک طرف . کلا  ماه رمضون رو دوست دارم . حالا چه سریال داشته باشم چه نه ... ولی امیدوارم سال های بعد هم بتونم مهمون افطار مردم عزیز بشم .





©کلیه حقوق این وب سایت محفوظ و متعلق به وب سایت رسمی مهراوه شریفی نیا میباشد